نگاهی به تولید موسیقی و سرود انقلابی؛ جایی که نت بر سر استبداد فریاد کشید همه بودند

همدلی| مهدی فیضی‌صفت - بهمن که می‌رسد، انگار حال و هوا خود به خود عوض می‌شود. قبل‌تر که اینطور بود. شاید به این دلیل که مدرسه و دانشگاه هر کدام به فراخور، بحبوحه بهمن که می‌شد فضا را تغییر می‌دادند. شاید به یاد داشته باشید، قبل از دوران دبیرستان که حال و هوا بچه‌گانه‌تر بود، بهمن که می‌رسید، تو گویی قرار است جشنی سراسری بر پا شود. «شرشره» آن روزها مد بود. دست‌اندرکاران مدرسه به هر کدام از کلاس‌ها، از آن کاغذ‌های رنگی و ادوات زرقی برقی می‌دادند تا کلاس‌ها تزئین شود. تازه خیلی قبل‌ترها، وضع از این هم پر هیجان‌تر بود. آن زمان که هنوز یک دهه از انقلاب نگذشته بود، این قبیل کارها، طرفداران خیلی بیشتری داشت. حتی بچه‌های کلاس برای بر پا کردن بهتر جشن و تزئینات بیشتر کلاس، پول‌های توجیبی‌شان را روی هم می‌گذاشتند تا در بر پا کردن جشن، سری میان سرها داشته باشند.
12 بهمن که می‌رسید از همان صبح اول وقت، فضا یک طور دیگری بود. از بلندگوها موسیقی پخش می‌کردند. شاید برای حال و هوای بچگی بوده باشد و شاید هم نه، اما آن روزها موسیقی که پخش می‌شد، یک جوری بود، آدم را به وجد می‌آورد. احتمالا برخی از آنها را شنیده‌اید: «به خویشان، به دوستان، به یاران آشنا/ به مردان تیزخشم که پیکار می‌کنند/ به آنان که با قلم، تباهی دهر را/ به چشم جهانیان پدیدار می‌کنند و.../ بهاران خجسته باز خرامان رسد ز راه» یا آن دیگری که «ایران ایران ایران، مشتِ شده بر ایوان، مشت شده بر ایوان» و ... هر کدام از این‌ها که پخش می‌شد حال و هوایی ایجاد می‌کرد و هنوز خوب در ذهن مانده که نوعی از شعف را انگار بین بچه‌های آن روزها توزیع می‌کرد. بچه‌هایی که تا سال‌ها بعد هم، (و از اساس در طول سال) هیچ نوع موسیقی دیگری نمی‌شنیدند و با همین موسیقی‌هایی که بعدها نامش به گوش خورد سر می‌کردند؛ سرود انقلابی!
داستان سرودهای انقلابی، موسیقی انقلابی یا هر چه که نام دارد، برای نسل بعد از انقلاب یا دست کم برای نسل و آدم‎‌هایی که در کوران انقلاب، کم سن و سال بودند، این طور رقم خورد. موسیقی پخش شده از رادیو و تلویزیون به ویژه در دهه‌ای به نام فجر، گویی چاشنی جشن‌هایی بود که در مدرسه برگزار می‌شد و بچه‌ها با آن به وجد می‌آمدند اما هیچ‌کدام‌شان آن روزها نمی‌دانستند داستان این موسیقی‌ها چیست و هر کدامش با چه مشقتی ساخته شده است. اما واقعیت این است که هیچ کدام از این سرودها در شرایط معمول ساخته نشده‌اند. حتی خود ساخت این قطعات در حکم بخشی از مبارزات سیاسی بود و اگر سمبل‌های امروز موسیقی، در دهه 1360 توانستند در امور حاکمیتی موسیقی حضور داشته باشند و برخی از گزینش‌ها را انجام دهند، به‌واسطه همین سوابق است؛ آنانی که در مبارزه انقلابی سال 57 توانستند نام خودشان را در ردیف فعالان سیاسی موسیقی جای دهند.
«بهاران خجسته باد»


چپ‌گرایان در آن روزها در کانون توجه قرار داشتند. درس خوانده‌ها و جمعی از فعالان عرصه هنر به آثار چپ‌گرایان گوشه چشمی داشتند چون بیش از دیگر گروه‌ها دست‌شان بر آتش ساخت قطعات انقلابی بود اما بنا به دلایلی کمتر به چشم آمدند. هر سال وقتی بهمن فرا می‌رسد، «بهاران خجسته باد» در روزهای دهه فجر از صدا و سیما پخش می‌شود، گویی نوید بهار انقلاب را می‌دهد اما این اثر که پس از گذشت نزدیک به چهار دهه فراموش نشده و گوشه‌ای از ذهن مردم را به نام خود کرده، اولین بار در روز 29 بهمن57 به یاد خسرو گلسرخی و کرامت‌الله دانشیان از رادیو و تلویزیون پخش شد. دکتر عبدالله بهزادی در همدردی با همسر پاتریس لومومبا، رهبر فقید انقلاب کنگو شعری را در سال 1339 سرود که بعدها به دست کرامت‌الله دانشیان به سرود تبدیل شد. اسفندیار منفردزاده، آهنگساز مشهور که پیش از انقلاب قطعات ماندگاری مانند «مرد تنها»، «جمعه» و «سقف» را برای فرهاد ساخت، سرود دانشیان را با حداقل امکانات آهنگسازی کرد که اثر نهایی با نام «بهاران خجسته باد» در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی به اجرا درآمد و پخش شد. «هوا دل‌پذیر شد، گل از خاک بردمید/ پرستو به بازگشت زد نغمه‌ی امید» را کمتر کسی است که نشنیده باشد و بعید است کسی از خاطر ببرد. «برپاخیز از جا کن بنای کاخ دشمن» که جزو پرشورترین سرودهای انقلابی به شمار می‌رود نیز یکی دیگر از آثاری است که ماهیتی متفاوت داشت و به همین دلیل پس از چند سال دیگر از رادیو و تلویزیون پخش نشد. حداقل نسل جوان‌تر کمتر این کار را شنیده‌اند؛ شعری که علی ندیمی بر اساس سرود شیلیایی «خلق متحد» ساخته «سرجیو اورتگا» سروده و آهنگسازی شد اما به سرنوشت الهام‌بخش شیلیایی‌اش دچار شد. «خلق متحد» نیز پس از کودتای «پینوشه» در شیلی دیگر اجازه پخش پیدا نکرد.
ایران ایران ایران
از جمله قطعاتی که در روزهای پیش از انقلاب ساخته شد و خالقانش معتقدند کمتر کسی جرات تولید موسیقی با مضمون انقلاب را داشت، «الله‌الله» است؛ «ایران ایران ایران رگبار مسلسل‌ها» با صدای رضا رویگری که بعدها به یکی از چهره‌های مشهور سینما و تلویزیون تبدیل شد. فریدون خشنود که در زمینه موسیقی پاپ و سنتی کار می‌کرد و بعدها قطعات زیادی را برای علیرضا افتخاری ساخت، آهنگساز «الله الله» بود؛ اثری که جوانان دهه پنجاه می‌گویند آدم را منقلب می‌کرد، دلت می‌خواست به خیابان‌ها بروی و در میان شعارها، این سرود را زمزمه کنی، سرودی که به مصادره گروه و حزبی در نیامد و نشان داد تمام اقشار جامعه فارغ از تفکرات جناحی و سیاسی به میدان آمده‌اند تا انقلاب کنند. هر چند برخی خود را در این میان محق‌تر می‌دانند اما هدف همه یکی بود، می‌خواستند شاه برود، رژیم پهلوی طاقت‌شان را طاق کرده بود و به همین دلیل همه سینه سپر کردند، موسیقیدانان نیز از این قاعده مستثنی نبودند. ساختند، نواختند و خواندند نه برای به رخ کشیدن برتری حزب و تفکرشان، که می‌خواستند همراه مردم باشند و فریاد بزنند بودن‌شان را بر سر استبداد، با نت‌هایی که کنار هم چیدند. جوش و خروشی که آهنگسازان، شاعران و خوانندگان را همراه با مردم به وجد آورد و به خلق آثاری منجر شد که پس از گذشت حدود چهار دهه شنونده را به وجد می‌آورد. گویی درون نت‌ها نیز انقلاب شده بود. هر سال وقتی بهمن فرا می‌رسد، نواهای انقلابی در رادیو و تلویزیون طنین‌انداز می‌شوند، نسل‌هایی که انقلاب را ندیده‌اند و تنها روایت‌هایش را از پدران و مادران‌شان شنیده‌اند با این سرودها به روزهای سرد 57 می‌روند و حس می‌کنند بخشی از خشمی که مردم را علیه شاه وقت شوراند.
همه بودند
کافی است به صفوف تظاهرات و راهپیمایی‌های مردم در آن روزها، نگاهی بیندازید. از روی چهره‌ها هم حتی می‌شود فهمید ترکیب حاضران، چه طور است. پلاکاردها هم خود گویای این است که بخش‌ها و اقشار مختلف با دیدگاه‌ها و شعارهای متفاوت در متن انقلاب حضور داشته‌اند.
در آن بحبوجه زمانی که امام (ره) و همراهانش (و البته استقبال کنندگان حاضر در خود فرودگاه) که تمام رجال سیاسی انقلابی آن زمان را تشکیل می‌دادند از ملی-مذهبی‌ها و حتی سران سازمان مجاهدین خلق (منافقین) گرفته تا انقلابیون صرفا مذهبی، در سالن انتظار حضور داشتند. در لحظه ورود به لابی فرودگاه، سکوتی می‌شود، یک، دو، سه و «خمینی ای امام/ خمینی ای امام/ ای مجاهد ای مظهر شرف و...» و یکی از سرودهای انقلابی که تا آن زمان شنیده نشده بود، در میان تحسین و حتی بهت حاضران، در دید عموم قرار می‌دهد.
گلریز، اولین خواننده انقلاب
در خانواده‌ای موسیقی‌دوست به دنیا آمد، پدرش از تعزیه‌خوانان مشهور تهران بود، برادرش، گلپای موسیقی ایران یکه‌تازی می‌کرد، خودش نیز در قامت خواننده‌ای مستقل به عرصه موسیقی پا گذاشت و بالا رفت. خواننده گروه شیدا شد و آوازهایش را مردم از رادیو شنیدند اما دست تقدیر او را به عنوان اولین خواننده سرودهای انقلابی معرفی کرد. محمد گلپایگانی که نورعلی خان برومند، «گلریز» نامیدش را می‌توان مشهورترین خواننده موسیقی انقلاب دانست که کارهای ماندگاری را در سال‌های منتهی به انقلاب و پس از بهمن 57 اجرا کرد. حداقل دو اثر او را در جمع 10 سرود برتر انقلابی جای داده‌اند. «این بانگ آزادی‌ست، کز خاوران خیزد/ فریاد انسان‌هاست، کز نای جان خیزد» نوای پیروزی می‌داد. اثری با شعر حمید سبزواری که «شاعر انقلاب» صدایش می‌زدند و از جمله هنرمندان فعال در زمینه موسیقی انقلاب بود. احمد علی راغب، نوازنده و آهنگساز شناخته شده که در سال‌های پیش از انقلاب نیز فعالیت جدی موسیقایی داشت و در ارکستر سازهای ملی رادیو فعالیت می‌کرد، موسیقی سرود را ساخت. راغب در اعتراض به واقعه هفدهم شهریور ماه سال 1357 از همکاری با تمام مراکز هنری وابسته به رژیم پهلوی کنار کشید و به صف انقلابیون پیوست. او که قبل از انقلاب سرودهایی چون «معلم شهید» را در رثای دکتر علی شریعتی ساخت، پس از پیروزی انقلاب نیز فعالیت موسیقایی خود با مضمون انقلاب را ادامه داد که یکی از این قطعات ماندگار، «بانگ آزادی» نام گرفت. این اثر با مطلع «الله اکبر، خمینی رهبر» جلوه دیگری از محمد گلریز ارائه داد که دیگر نشانی از یک آوازخوان صرف موسیقی سنتی ایران نداشت. البته گلریز پیش از «بانگ آزادی»، نخستین اثر انقلابی خود را با نام «سرود نیایش» ساخته رضاقلی ملکی منتشر کرد ولی «این بانگ آزادی ست، کز خاوران خیزد» بود که به زمزمه مردم بدل شد و نام خود را در گوشه ذهن هموطنانش برای همیشه حک کرد. گلریز در ادامه فعالیت هنری خود قطعات انقلابی دیگری نیز اجرا کرد و با توجه به شهرت فراگیرش حتی موفق شد به دیدار امام خمینی (ره) برود. «برخیزید ای شهیدان راه خدا/ ای کرده بهر احیای حق جان فدا» و «خجسته باد این پیروزی» دیگر قطعاتی بودند که گلریز را در زمینه موسیقی انقلابی جاودانه کردند. در روزهایی که کسی نمی‌دانست چه بسازد و چه بخواند، روزهایی که فرصتی نبود تا خواننده‌ای با تفکرات انقلابی تربیت شود، محمد گلریز با پشتوانه‌ای از موسیقی سنتی ایران پیش‌قدم شد و شعارهای انقلابیون حاضر در خیابان‌ها را به زنجیر نت کشید و سرودهایی که از دل مردم برخاست را آواز کرد. او نیز به نوعی برخاسته از تفکرات چاووش بود؛ خواننده‌ای که روزی در گروه شیدا می‌خواند و همکاران سابقش بعدها به عضویت کانون چاووش درآمدند. هر چند به دلیل پخش آثارش در روزهای پس از پیروزی انقلاب به زعم برخی در قالب موسیقی انقلابی نمی‌گنجد چرا که این نوع از موسیقی به معنای فعالیت در زمان حکمرانی رژیم پهلوی است ولی خودش از حکومت نظامی می‌گوید، از شب‌هایی که هر که را می‌دیدند با تیر می‌زدند اما به خانه احمدعلی راغب می‌رفت تا سرودی از دل شعارهای مردم بیرون بکشند و ضبط کنند.
نقش انکارناپذیر چاووش
نام چاووش با انقلاب گره خورده؛ جمعی از هنرمندان عرصه موسیقی سنتی که هر یک بعدها به چهره‌ای شاخص در موسیقی ایران تبدیل شدند، آغازگر حرکتی بودند که به نوعی جرقه تولد موسیقی انقلاب را زد. محمدرضا لطفی، حسین علیزاده، محمدرضا شجریان، پرویز مشکاتیان و ... در قالب کانون چاووش نه تنها نام خود را در موسیقی ایران جاودانه کردند بلکه در زمانی دست به تولید آثاری با مضمون موسیقی انقلابی زدند که به زعم خودشان کمتر کسی جرات انجام چنین کاری را داشت. بعضی از دغدغه‌مندان موسیقی انقلابی، آثاری را شایسته قرار دادن در این چارچوب می‌دانند که پیش از پیروزی انقلاب ساخته شده باشد، چرا که سازندگانش در دوران ترس و حکومت نظامی دست به تولید اثری این‌چنینی زده‌اند. این طیف، آثاری که پس از انقلاب ساخته شدند را به دلیل خروج از زیرزمین‌ها و آسودگی ناشی از رفع خطر رژیم پهلوی، چندان با عنوان موسیقی انقلابی تعریف نمی‌کنند. اعضای چاووش پیش از پیروزی انقلاب و پس از واقعه هفدهم شهریور در اعتراض به این اتفاق به رهبری هوشنگ ابتهاج، رئیس وقت بخش موسیقی رادیو استعفای دسته‌جمعی خود را تقدیم کردند. البته بعضی دیگر بنیان موسیقی انقلابی را قدیمی‌تر می‌دانند و بر این باورند شاگردان دکتر داریوش صفوت در مرکز حفظ و اشاعه موسیقی به نوعی سنگ بنای به وجود آمدن مفهومی با نام موسیقی انقلابی را گذاشتند که در ادامه به درختی تناور تبدیل شد.